1 قلیل الایام و پر از زحمات است. [1]
2 مثل گل میروید و بریده میشود. و مثل سایه میگریزد و نمی ماند.
3 و آیا بر چنین شخص چشمان خود را میگشایی و مرا با خود به محاکمه میآوری؟
4 کیست که چیز طاهر را ازچیز نجس بیرون آورد؟ هیچکس نیست.
5 چونکه روزهایش مقدر است و شماره ماههایش نزد توست و حدی از برایش گذاشتهای که از آن تجاوز نتواند نمود.
6 از او رو بگردان تاآرام گیرد. و مثل مزدور روزهای خود را به انجام رساند.
7 «زیرا برای درخت امیدی است که اگر بریده شود باز خواهد رویید، و رمونهایش نابودنخواهد شد.
8 اگرچه ریشهاش در زمین کهنه شود، و تنه آن در خاک بمیرد.
9 لیکن از بوی آب، رمونه میکند و مثل نهال نو، شاخهها میآورد.
10 اما مرد میمیرد و فاسد میشود و آدمی چون جان را سپارد کجا است؟
11 چنانکه آبها از دریازایل میشود، و نهرها ضایع و خشک میگردد.
12 همچنین انسان میخوابد و برنمی خیزد، تانیست شدن آسمانها بیدار نخواهند شد و ازخواب خود برانگیخته نخواهند گردید.
13 کاش که مرا در هاویه پنهان کنی؛ و تا غضبت فرو نشیند، مرا مستور سازی؛ و برایم زمانی تعیین نمایی تا مرا به یاد آوری.
14 اگر مرد بمیرد باردیگر زنده شود؛ در تمامی روزهای مجاهده خودانتظار خواهم کشید، تا وقت تبدیل من برسد.
15 تو ندا خواهی کرد و من جواب خواهم داد، و به صنعت دست خود مشتاق خواهی شد.
16 اما الان قدمهای مرا میشماری و آیا برگناه من پاسبانی نمی کنی؟
17 معصیت من در کیسه مختوم است. و خطای مرا مسدود ساختهای.
18 به درستی کوهی که میافتد فانی میشود وصخره از مکانش منتقل میگردد.
19 آب سنگهارا میساید، و سیلهایش خاک زمین را میبرد. همچنین امید انسان را تلف میکنی،
20 بر او تا به ابد غلبه میکنی، پس میرود. روی او را تغییرمی دهی و او را رها میکنی.
21 پسرانش به عزت میرسند و او نمی داند. یا به ذلت میافتند و ایشان را به نظر نمی آورد.برای خودش فقط جسد اواز درد بیتاب میشود. و برای خودش جان اوماتم میگیرد.»
22 برای خودش فقط جسد اواز درد بیتاب میشود. و برای خودش جان اوماتم میگیرد.»