1 پس بلدد شوحی در جواب گفت: [1]
2 «تابه کی برای سخنان، دامها میگسترانید؟ تفکر کنید و بعد از آن تکلم خواهیم نمود.
3 چرا مثل بهایم شمرده شویم؟ و در نظر شما نجس نماییم؟
4 ای که در غضب خود خویشتن را پاره میکنی، آیا بهخاطر تو زمین متروک شود، یاصخره از جای خود منتقل گردد؟ [2]
5 البته روشنایی شریران خاموش خواهد شد، و شعله آتش ایشان نور نخواهد داد.
6 در خیمه اوروشنایی به تاریکی مبدل میگردد، و چراغش براو خاموش خواهد شد.
7 قدمهای قوتش تنگ میشود. و مشورت خودش او را به زیر خواهدافکند.
8 زیرا به پایهای خود در دام خواهد افتاد، و به روی تلهها راه خواهد رفت.
9 تله پاشنه او راخواهد گرفت. و دام، او را به زور نگاه خواهدداشت.
10 دام برایش در زمین پنهان شده است، وتله برایش در راه.
11 ترسها از هر طرف او راهراسان میکند، و به او چسبیده، وی رامی گریزاند.
12 شقاوت، برای او گرسنه است، وذلت، برای لغزیدن او حاضر است.
13 اعضای جسد او را میخورد. نخست زاده موت، جسد اورا میخورد.
14 آنچه بر آن اعتماد میداشت، ازخیمه او ربوده میشود، و خود او نزد پادشاه ترسها رانده میگردد.
15 کسانی که از وی نباشنددر خیمه او ساکن میگردند، و گوگرد بر مسکن اوپاشیده میشود.
16 ریشه هایش از زیرمی خشکد، و شاخهاش از بالا بریده خواهد شد.
17 یادگار او از زمین نابود میگردد، و در کوچه هااسم نخواهد داشت.
18 از روشنایی به تاریکی رانده میشود. و او را از ربع مسکون خواهندگریزانید.
19 او را در میان قومش نه اولاد و نه ذریت خواهد بود، و در ماوای او کسی باقی نخواهد ماند.
20 متاخرین از روزگارش متحیر خواهند شد، چنانکه بر متقدمین، ترس مستولی شده بود.به درستی که مسکن های شریران چنین میباشد، و مکان کسیکه خدا رانمی شناسد مثل این است.»
21 به درستی که مسکن های شریران چنین میباشد، و مکان کسیکه خدا رانمی شناسد مثل این است.»