1 در شولمیت چه میبینی؟ مثل محفل دولشکر.
2 ناف تو مثل کاسه مدور است که شراب ممزوج در آن کم نباشد. بر تو توده گندم است که سوسنها آن را احاطه کرده باشد.
3 دو پستان تومثل دو بچه توام غزال است.
4 گردن تو مثل برج عاج و چشمانت مثل برکه های حشبون نزددروازه بیت ربیم. بینی تو مثل برج لبنان است که بسوی دمشق مشرف میباشد.
5 سرت بر تو مثل کرمل و موی سرت مانند ارغوان است. و پادشاه در طره هایش اسیر میباشد.
6 ای محبوبه، چه بسیار زیبا و چه بسیار شیرین بهسبب لذتهاهستی.
7 این قامت تو مانند درخت خرما وپستانهایت مثل خوشه های انگور میباشد.
8 گفتم که به درخت خرما برآمده، شاخه هایش راخواهم گرفت. و پستانهایت مثل خوشه های انگور و بوی نفس تو مثل سیبها باشد.
9 و دهان تومانند شراب بهترین برای محبوبم که به ملایمت فرو رود و لبهای خفتگان را متکلم سازد.
10 من از آن محبوب خود هستم و اشتیاق وی بر من است.
11 بیاای محبوب من به صحرا بیرون برویم، و در دهات ساکن شویم.
12 و صبح زود به تاکستانها برویم و ببینیم که آیا انگور گل کرده وگلهایش گشوده و انارها گل داده باشد. در آنجامحبت خود را به تو خواهم داد.مهر گیاههابوی خود را میدهد و نزد درهای ما هر قسم میوه نفیس تازه و کهنه هست که آنها را برای توای محبوب من جمع کردهام.
13 مهر گیاههابوی خود را میدهد و نزد درهای ما هر قسم میوه نفیس تازه و کهنه هست که آنها را برای توای محبوب من جمع کردهام.