1 ای امتی که حیا ندارید فراهم آیید و جمع بشوید!
2 قبل از آنکه حکم نتاج بیاورد وآن روز مثل کاه بگذرد؛ قبل از آنکه حدت خشم خداوند بر شما وارد آید؛ قبل از آنکه روز خشم خداوند بر شما برسد. [1]
3 ای جمیع حلیمان زمین که احکام او را بجا میآورید، عدالت را بطلبید وتواضع را بجویید، شاید که در روز خشم خداوندمستور شوید.
4 زیرا که غزه متروک میشود و اشقلون ویران میگردد و اهل اشدود را در وقت ظهر اخراج مینمایند و عقرون از ریشهکنده میشود.
5 وای بر امت کریتیان که بر ساحل دریا ساکنند. ای کنعانای زمین فلسطینیان کلام خداوند به ضدشما است و من تو را چنان هلاک میکنم که کسی در تو ساکن نخواهد بود،
6 و ساحل دریا موضع مرتع های شبانان و آغلهای گوسفندان خواهدبود،
7 و ساحل دریا برای بقیه خاندان یهوداخواهد بود تا در آن بچرند. شبگاهان در خانه های اشقلون خواهند خوابید زیرا یهوه خدایشان از ایشان تفقد نموده، اسیران ایشان را باز خواهدآورد.
8 ملامت موآب و سرزنش بنی عمون راشنیدم که چگونه قوم مرا ملامت میکنند و برسرحد ایشان فخر مینمایند.
9 بنابراین، یهوه صبایوت خدای اسرائیل میگوید: به حیات خودم قسم که موآب مثل سدوم و بنی عمون مثل عموره خواهد شد. محل خارها و حفره های نمک و ویرانی ابدی خواهد شد. بقیه قوم من آنهارا غارت خواهند نمود و بقیه امت من ایشان را به تصرف خواهندآورد. [2]
10 این بهسبب تکبر ایشان بر ایشان وارد خواهد آمد زیرا که قوم یهوه صبایوت را ملامت نموده، بر ایشان فخر کردند.
11 پس خداوند به ضد ایشان مهیب خواهد بودزیرا که تمامی خدایان جهان را زایل خواهدساخت و جمیع جزایر امتها هر کدام از جای خود او را عبادت خواهند کرد.
12 و شما نیزای حبشیان به شمشیر من کشته خواهید شد.
13 و دست خود را بر زمین شمال دراز کرده، آشور را هلاک خواهد کرد و نینوی را به ویرانی وبه زمین خشک مثل بیابان مبدل خواهد نمود.
14 وگلهها و تمامی حیوانات امتها در میانش خواهند خوابید و مرغ سقا و خارپشت برتاجهای ستونهایش منزل خواهند گرفت و آوازسراینده از پنجره هایش مسموع خواهد شد وخرابی بر آستانه هایش خواهد بود زیرا که چوب سرو آزادش را برهنه خواهد کرد.این است شهر فرحناک که در اطمینان ساکن میبود و در دل خود میگفت: «من هستم و غیر از من دیگری نیست؛ من هستم و غیر از من دیگری نیست.» چگونه خراب شد! خوابگاه حیوانات گردیده است! هرکه از آن عبور کند بر آن سخریه کرده، دست خود را خواهد جنبانید!
15 این است شهر فرحناک که در اطمینان ساکن میبود و در دل خود میگفت: «من هستم و غیر از من دیگری نیست؛ من هستم و غیر از من دیگری نیست.» چگونه خراب شد! خوابگاه حیوانات گردیده است! هرکه از آن عبور کند بر آن سخریه کرده، دست خود را خواهد جنبانید!